دنیای شگفت انگیز موسیقی کلاسیک (Classical music) ممکن است برای افرادی که برای اولین بار با این ژانر مواجه می شوند، ترسناک، فاخر یا حتی کاملا نامانوس به نظر برسد. با این وجود ما معتقدیم فقط با داشتن کمی پیش زمینه و دانش هر کسی می تواند از این موسیقی باشکوه لذت ببرد و سلیقه موسیقیایی اش را به سطوح بسیار بالا تری برساند.
در این مقاله قصد داریم دیوار هایی که باعث شده تا موسیقی کلاسیک برای بسیاری از شنوندگان مدرن تبدیل به چنین مسئله چالش بر انگیزی تبدیل کرده است را بشکنیم و شما را بیشتر با این ژانر آشنا کنیم و از تاریخچه آن برایتان بگوییم تا ببینید در طول قرن ها چه طور به تکامل رسیده است.
یک موسیقی آشنا
مسئله اصلی که بسیاری از افراد در اولین آشنایی شان با موسیقی کلاسیک با آن مواجه میشوند، این است که به نظر می رسد تمام آهنگ های کلاسیک شبیه هم هستند. استفاده از ارکستر ها، (گاهی اوقات) نداشتن متن، داشتن عناوین طولانی و گیج کننده می تواند درک تفاوت های آهنگین صدا را در ابتدا برای مخاطب دشوار کند.
این ویژگی را با موسیقی مدرنتر که در آن ژانر های مختلف تا حد زیادی سبک موسیقی و صدای خاص خودشان را دارند، مقایسه کنید. این کار مقایسه هنرمندان با هم را بسیار ساده تر می کند، مثلا خیلی راحت می توان از یک فرد عادی پرسید که تفاوت بین Kanye west و Abba چیست، در حالی که مقایسه اپرای وردی و واگنر به این راحتی ها نیست.
با این حال، فقط با کمی دانش، شما هم می توانید در شناخت موسیقی کلاسیک خبره شوید.
چه چیزی یک قطعه را ” کلاسیک ” می کند؟
موسیقی کلاسیک تقریبا شبیه اکثر موسیقی های مدرن است، زیرا به طور کلی از ساختاری که فراز، فرود و فاصله دارد پیروی می کند، اما موسیقی کلاسیک به جای گروه های کر، به طور کلی حول یک موضوع یا ایده خاص می چرخد . این سبک تقریبا بیشتر شبیه به گفتن یک داستان است که شروع، میانه و پایان دارد.
این ویژگی را می توان به خوبی با متدهایی نشان داد که مجموعه های کلاسیک بر اساس آن ها و توسط افرادی که آن ها را نوشته اند، فهرست بندی شده اند. مثلا بسیاری از قطعات کلاسیک به جای استفاده از نام آهنگ، بر اساس سیستمی به نام ” Opus Numbers ” تعریف می شوند که به معنای ” شماره اثر ” است. آلبوم های موسیقی امروزی را می توان شکل مدرن این سیستم در نظر گرفت.
مثلا یکی از آثار نوکتورن شبانه شوپن است که روی کلید E بمل نواخته شده و به این صورت نام گذاری می شود: Chopin, Op.9, No.2, Nocturne in E-flat
در واقع در عنوان اثر، اطلاعات زیادی به ما داده می شود.
مثلا ما می فهمیم که این قطعه بخشی از نهمین مجموعه شوپن و موومان دوم ( یا به عبارت امروزی، آهنگ دوم ) در آن مجموعه است.
این قطعه به عنوان نوکتورن نوشته شده است. نوکتورن سبکی یا ژانری از موسیقی است که معمولا نشان می دهد موضوع اثر مرتبط با شب و در واقع به معنای ” شبانه ” است.
در نهایت E-Flat، کلید قطعه را به ما نشان می دهد.
به این ترتیب حتی بدون گوش دادن به قطعه، می توانیم حدس بزنیم که قرار است چه چیزی بشنویم.
برخی از آهنگ سازان بر اساس سبک یا حسشان، از شماره اثر های (اُپوس) مختلفی استفاده می کنند، مثلا موتزارت از K. یا K.V. و باخ از B.W.N استفاده می کند. با این وجود بعید نیست قطعات کلاسیک بسیار معروفی را ببینید که بقیه برایشان اسم گذاشته اند. جالب این جا است که نام گذاری بسیاری از آهنگ ها خیلی بعدتر از زمانی که ساخته شده اند انجام شده و بیشتر نام ها در واقع فقط توسط طرفداران آن اثر گذاشته شده اند. برای مثال نام قطعه ” سونات مهتاب “، در اصل سونات پیانوی شماره 14 روی کلید مینور سی دیز بوده است.
بسیاری از دوستداران موسیقی کلاسیک مدرن هنوز نام خودشان را روی آثارشان می گذارند، منتهی با نام هایی که طولانی و فراموش نشدنی تر هستند و با توجه به احساسشان انتخاب شده اند. این کار باعث می شود تا آهنگ ساز ارتباط عاطفی و شخصی بیشتری با قطعه برقرار کند زیرا ظاهرا شباهت بیشتری به خودش دارد.
تاریخچه بسیار مختصری از موسیقی کلاسیک
منشا موسیقی کلاسیک همان طور که میدانید به سال 1000 بعد از میلاد بر میگردد. این سبک با پیشینه هزار ساله ای که دارد ما را بر آن داشت تا به جای بررسی کامل و عمیق، برخی از دوران های کلیدی، مضامین، افراد مشهوری که به موسیقی کلاسیک ربط دارد را معرفی کنیم.
به طور کلی موسیقی کلاسیک را می توان تقریبا به پنج دوره تقسیم کرد ؛ قرون وسطی یا رنسانس، باروک، کلاسیک، رمانتیک و مدرن.
قرون وسطی یا رنسانس
شروع موسیقی کلاسیک به حدود سال 1000 بعد از میلاد بر می گردد یعنی زمانی که مردم ، به ویژه کلیسا ها و نهاد های مذهبی شروع به نوشتن موسیقی کردند. این جنبش به همه کسانی که آواز می خواندند اجازه می داد تا از روی یک صفحه سرود بخوانند. این سبک به طور کلی یک آواز خوانی یا ترتیل غمناک بود که روی یک نواک اجرا و معمولا به عنوان آواز مذهبی کلیسای کاتولیک شناخته می شد.
هنگامی که کلیسا و اشراف شروع به آزمودن روش هایی کردند که در آن چند صدا بتوانند با هم بخوانند، در حدود سال 1200 پس از میلاد، ایده چند آوایی یا Polyphony مطرح شد. این مفهوم به معنای واقعی کلمه ” چند صدایی ” است و هنوز هم مخصوصا در مورد پیانوهای دیجیتال کاربرد دارد. با وجود چند صدا که هر کدام نت یا آهنگ خاصی را اجرا می کنند ، تغییری در شیوه بیان موسیقی به وجود آمد.
یکی از بهترین آهنگ سازان چند صدایی، Perotin از مدرسه پلی فونیک نوتردام بود.
این دوره همچنین زادگاه موسیقی رنسانس یعنی جایی که یک مرتبه آهنگسازان برای نشان دادن شخصیتشان در موسیقیشان احساس آزادی بسیار بیشتری کردند، بود. همچنین در همین زمان بود که موسیقی موزیکال بیشتر از آواز خوانی مورد توجه قرار گرفت.
به خاطر این شیوه جدید برای ابراز وجود و آزادی برای کشف موسیقی ، ایتالیا به خط مقدم نمایش موسیقی کلاسیک تبدیل شد و آهنگ سازان نمادینی مثل کلودیو مونتهوردی در اپرا ها شروع به تزریق تکنیک ها یا تئوری موسیقی بیشتر و درام در آثارشان کردند. سایر فرم های موسیقی مثل سونات هم در اینجا رایج تر شد. موسیقی کلاسیک فوق العاده تحت تاثیر ایتالیا بوده است و تا به امروز برخی اصطلاحات هنوز هم از آن زمان باقی مانده اند.
باروک
دهه 1600 به دوران باروک معروف است . این دوره به خاطر افراد مهمی مثل برخی از مشهورترین آهنگ سازان شناخته می شود که شخصیت و افکارشان در آثارشان پیدا و مشهود است. نام هایی مثل بارالدی، هاندال و ویوالدی معمولا به دوران باروک نسبت داده می شوند، با این وجود یکی از اسامی معروف به عنوان نمادین ترین آهنگ ساز دوره باروک بالاتر از بقیه قرار دارد و آن کسی نیست جز یوهان سباستین باخ.
باخ آهنگساز آلمانی بود که خلاقیت فنی فوق العاده ای را در آثارش به کار برد. فوگ ها و کنترپوان ها در سر تا سر آثار او پخش شده اند و هر کدام به شکل بی نظیری افکار و عقایدش را نشان می دهند و در عین حال ساده و بی آلایش به گوش می رسند. آثار باخ پرشور هستند و از نظر احساسی شنونده را دنبال خودشان کشانده و تخیل را به مکان های خارق العاده ای می برند.
تقریبا در همین زمان بود که سازهایی مثل هارپسیکورد یا همان نسخه اولیه پیانو، در ژانر کلاسیک بسیار رایج تر شد و آهنگ سازانی مثل Telemann شروع به استفاده از روش های بسیار ساده تری در موسیقی شان کردند.
کلاسیک
حدودا در سال 1750 وارد عصر کلاسیک شدیم. فرهنگ کلاسیک از کشور هایی مثل آلمان و فرانسه، با شدت و قدرت به وین یعنی جایی که فرهنگ و آزمایش های موسیقی طبق خواسته طبقه اشرافی از اهمیت بالایی برخوردار شد، راه پیدا کرد. به این ترتیب، بسیاری از بهترین نوازندگان اروپا در تلاش برای تثبیت جایگاه شان در تاریخ موسیقی به شهر سرازیر شدند.
دوران کلاسیک به دلیل داشتن چنین رویکرد منحصر به فردی نسبت به تفاوت ها و تضاد های موسیقی بین آهنگ سازان مشهور است، این جا است که شما با ظهور سبک های جدید ، واقعا شخصیت ها و تکنیک های مختلف را می بینید که تاثیر فوق العاده ای روی موسیقی می گذارند.
در این دوره است که امثال هایدن (Hayden) که به ” پدر سمفونی ” معروف است ، به طرز باورنکردنی شهرت پیدا می کنند. البته او دوست و شاگرد ولفگانگ آمادئوس موتزارت بود که همین برای مشهور شدنش کافی است.
موتزارت شیوه ساخت موسیقی کلاسیک را تغییر داد و در طول زندگی اش به آزمایش ارتباط عاطفی با موسیقی ادامه داد. او انسانیت، درام، منازعه و جستجو های شخصی را قاطعانه در کانون توجه قرار داد. شخصیت ها مخصوصا در چهار اپرای آخر او و رکوئیم معروفش، واقعا زنده میشوند.
خوشبختانه این ها تمام چیزی نبود که این دوره برای ما به ارمغان آورد و کسانی مثل لودویگ ون بتهوون هم از ثمرات این دوران هستند. بتهوون به معنای واقعی کلمه، یک تجربهگرا یا اکسپریمنتالیست واقعی بود و علیرغم این که از سبک های سابق موسیقی کلاسیک سنتی الهام می گرفت ، کاوش او برای خلق یک صدای جدید باعث شد که دنیای موسیقی را برای همیشه تغییر دهد.
بتهوون فرم های سنتی این موسیقی را گسترش داد و بسیاری افراد آثار او را فوق العاده پرمعنا، جسورانه، تاثیر گذار و تکان دهنده می دانستند. بتهوون با وجود ناشنوایی اش، توانست برخی از پر شورترین سمفونی های تمام دوران را خلق کند. در واقع سمفونی شماره 9 او به بخشی نمادین از تاریخ کلاسیک تبدیل شده است که کم تر کسی توانسته جایش را بگیرد چرا که او واقعا خوب بود.
رومانتیک
در اوایل عصر رمانتیک، جنبه های فنی موسیقی همچنان در حال انطباق ، تغییر و اصلاح بودند. در این دوره، ساخت موسیقی پیانو محور افزایش یافت.
در این جا افرادی مثل شوپن ، شوبرت و فرانتس لیست، همگی عطش و اشتیاق شان برای آزمایش آثار جدید را امتحان کردند و موفق شدند تا چند نمونه از پیچیده ترین، ظریف ترین ، پر معنا، جسورانه ترین و نمادین ترین قطعات موسیقی پیانو و ارکسترال تمام دوران را بنویسند.
همان طور که در مورد دوره کلاسیک گفتیم، در دوران رمانتیک هم واقعا سبک ها و رویکرد های موسیقی از هم جدا شدند. امثال واگنر برای خلق قطعات پر سر و صدا و پویا رویکردی دراماتیک تر و تقریبا چیزی فراتر از آن را اتخاذ کردند، در حالی که کسانی مثل وردی و چایکوفسکی رویکرد اپرا، ارکستر زهی و همچنین برداشتی منحصر به فرد از نوازندگی پیانو را دوباره احیا کردند.
مدرن
عصر مدرن موسیقی کلاسیک اساسا همه چیز را از اوایل قرن بیستم تا امروز در بر می گیرد و به همین دلیل طیف وسیع تری است که خود ب خود با رشد جامعه به تکاملش ادامه می دهد.
در این عصر هم هنرمندان معروفی فعالیت داشته و دارند که هر کدام با سطحی از تجربه و نمایش، موسیقی شان را به جامعه معرفی کردند. مثلا دبوسی بسیاری از آثارش را با استفاده از گام ها و مد های منحصر به فرد خلق کرد، استراوینسکی به خوبی با ریتم می نواخت و حتی حالت احساسی و هیجانی بیشتری را به قطعاتش اضافه کرد. افرادی عم مثل استیو رایش به خلق چیزی کمک کردند که عموما به عنوان ژانر کلاسیک «مینیمالیسم» شناخته می شود. موسیقی کلاسیک تا به امروز به تکامل و توسعه خودش ادامه می دهد و حتی در ژانر های پاپ، راک و فولک و آثار آهنگ سازانی مثل لودویکو اینائودی دیده می شود!
2 ساعت، مجموعه بهترین موسیقی های کلاسیک تاریخ
در این مقاله ما به خلاصه ای از دنیای موسیقی کلاسیک پرداختیم اما امیدواریم این آشنایی مختصر به اندازه کافی کنجکاوی شما را برانگیخته باشد تا دل را به دریا زده و وارد این ژانر شوید . دنیای کلاسیک پیچ در پیچ و همیشه در حال رشد است و چیز های زیادی برای کشف وجود دارد. نام افراد مشهور مورد علاقه تان در این سبک را جستجو کنید ، اطلاعات جالب و الهام بخشی به دست خواهید آورد .
2 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
ممنون از مطلب زیباتون، برای من که اطلاعاتی نداشتم خیلی مفید بود
من چیزی از موسیقی کلاسیک و شاید کلا از موسیقی چیزی ندونم، این برام سواله که آثار هنرمند ۳۰۰ سال پیش چجوری بر جای مونده؟ مگر آن زمان امکانات ضبط موسیقی فراهم بوده؟ یعنی توسط فرد دیگری نواخته شده؟ چجوری اینقدر با کیفیت و پرجزئیات هستند؟
نت ها نوشته شدن
الان بر اساس همین نت ها نواخته میشن