موسیقی دورهی رمانتیک از سال ۱۸۷۰ شروع و تا حدود ۱۹۱۰ ادامه یافت. این سبک پس از دورهی کلاسیک و تا حدودی بر انتقاد از آن دوره ظاهر شد. واژهی رمانتیک ریشه در واژه رمنس به معنی داستان یا اثر ادبی موهوم، افسانهای و خیالی دارد. آهنگسازان رمانتیک بیشتر به احساسات و عواطف شخصی و درونی خود توجه داشتند و خیالات و اسراری که با زندگی روزمره و عادی فاصله داشت را هدف اصلی آثارشان قرار میدادند. آهنگسازان رمانتیک همواره سرشار از احساسات و هیجانات انسانی بودهاند و موسیقی رمانتیک تاکیدی بیسابقه بر خودنگاری و سبک شخصی داشت.
در انواع ژانرهای قدیم قاعده ها مهم بودند، اما در ژانرهای جدید گرایش ها مهم ترند و منظور در اینجا گرایش شخصی و سابژکتیو هر هنرمند است. اینها مباحث زیبایی شناسانهی مهمی بودند که در ایامی که بتهوون از دورهی آغازین کار هنریاش به دورهی میانی گام مینهاد به عنوان مباحث پیشرفتهی فرهنگی شناخته میشدند که منجر به ایجاد دورهی رمانتیک شد. از دیگر مشخصههای موسیقی رمانتیک تاکید بر کیفیت شگفتی و تاثیر گذاری در مقابله با همین مشخصهها در دورهی قبلی خود یعنی دورهی کلاسیک است. مشخصهی جدا نشدنی این موسیقی دگرگون ساختن بخش قابل توجهی از ویژگیهای کلاسیک از جمله قواعد خشک، نظم، تعادل، وضوح و روشنی بود که جایش را به آزادی بیان احساسات با استفاده از شیوههای پررنگ تر مدولاسیونی، ایجاد ابهام عمدی و تیرگی داد. در این دوره شخصیت هنرمند با محتوای کارش در آمیخت و باقی هنرها با موسیقی ترکیب شدند و به تجلی رسیدند.
در دهههای مختلف، ساز و آواز در قرن نوزدهم در رقابت تنگاتنگی با هم بودند اما با در نظر گرفتن پدیدار شدن یا پیشرفت فرمهای آوازی در این دوره میتوان گفت که کمال هنر رمانتیک، موسیقی سازی است.
ساختار انتزاعی و به خصوص فاقد کلمه بودن موسیقی سازی در انتقال احساسات خالص مورد نظر آهنگساز تاثیر بسزایی داشت در این دوره جهان در حال پیشرفت و یا آماده شدن برای پیشرفت قرار داشت و حالا موسیقی در جایگاهی قرار گرفته بود که مخاطبان آن دیگر به مانند دورهی باروک و کلاسیک به دنبال عبادت در کلیسا و یا سرگرم شدن در جشنهای دربار و اشراف نبودند. آهنگسازانِ پس از بتهوون دارای شخصیت مستقلتری شدند و بیشتر از دورههای قبل به جهان شخصی خود پرداختند.
پیانو
ساز پیانوی ابتدایی که مختصرا پیانو فورته نام داشت در سال ۱۸۱۰میلادی توسط بارتولومئو
کریستوفوری۰ در شهر پادووای ایتالیا اختراع شد و بارها توسط خودش تا سال ۱۸۱۰ بازسازی شد. این ساز تکامل یافتهی هارپسیکوردهای رایج بود که فاقد داینامیک بودند و به جای زخمهزدن با ضربات چکش کار میکردند. به علت نبود تبلیغات گسترده و پای ثابت بودن ساز هارپسیکورد در موسیقی باروک و داشتن رپرتواری پر و پیمان از آهنگسازان معاصر خود مانند اسکارلاتی و باخ، پیانو تا سالها مورد توجه آهنگسازان و نوازندگان قرار نگرفت و همهگیر نشد اما با گذشت زمان و با نوشتن و ترجمهی چندین مقاله در ایتالیا و آلمان که این ساز را معرفی میکردند سازندگان بعدی پیانو آن را به مرور تکامل بخشیدند و بلاخره پیانو کمکم توانست از قرن هجدهم مورد توجه آهنگسازان قرار بگیرد و خودش را به عنوان عضو جدا نشدنی موسیقی کلاسیک درآورد. ساز پیانو که حالا توجه آهنگسازان و نوازندگان را به شکلی یکسان به خود جلب نمود یکی از مهمترین محملهای موسیقی در تمام طول قرن نوزدهم به شمار میرفت.
آهنگسازان این قرن به شکلهای قدیمیتر سازهای کلاویهای مثل کلاوسن و ارگ توجه خیلی کمتری داشتند و در گذر دهههای بیست و سی سده نوزدهم آن را به تکاملی چشمگیر رسانده بودند و به مرور زمان در ساز پیانو چهارچوبی چدنی به جای چرمی تعبیه شد تا بتواند سیمهایی کشیدهتر را بر خود نگهدارد و چکشها نیز پوششی از نمد یافتند و به این ترتیب نوای پیانو در کنار ترویج استفاده از پدال نگهدارنده حالتی آوازگونهتر یافت. همچنین از جمله علل اصلی گستردهشدن رپرتوار پیانو در دورهی رمانتیک، چندصدایی بودن و توانایی داشتن داینامیکهای خیلی ضعیف و خیلی قوی، توانایی اجرا کردن کرشندو و دیکرشندو و گسترهی صوتی بزرگ این ساز بود. پیانو به آهنگساز و نوازنده امکان بیان حالاتی را میداد که دامنهی آن از بیانی فردی تا شکل پر آب و تاب و بزرگ، از تغزل ظریف تا بیان نمایشی پر طمطراق که در نوسان بود را داشته باشد.
پدال سوردین آهنگساز را قادر میساخت تا جلوههای هارمونیک جدیدی را تجربه کند و مکانیسم اصلاح شدهی کلاویه مشوقی برای حرکت به سوی شیوهها، تکنیکها و مهارتهای جدید نوازندگی به حساب میآمد.
تاثیرات متقابل جهان اجتماعی و پیانوی رمانتیک
موسیقی همانند دیگر هنرها وجودی مستقل و خودمختار ندارد و همواره جنبخههای از زندگی فرهنگی و تاریخ یک جامعه را تشکیل میدهد که در بیشتر موارد رابطهی آن با دیگر جنبههای آشکار است.
نهضت رمانتیک با انقلاب صنعتی که سبب دگرگونیهای گستردهی اجتماعی و اقتصادی شده بود همزمان شد. قواعد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم متاثر از پیشرفتهای علمی و مهندسی شدند و هنر موسیقی نیز طبیعتا از این تحولات بیبهره نماند. بسیاری از اشراف به سبب انقلاب فرانسه و جنگهای ناپلئون قادر به تامین مخارج تالارهای خصوصی موسیقی و آهنگسازانِ در التزام رکاب نبودند و از سویی دیگر هنگامی که بسیاری از حاکم نشینهای آلمان به عنوان واحدهایی سیاسی از میان برداشته و با قلمروهای مجاور یکی شدند شماری از آهنگسازان شغلشان را از دست دادند و جایگاه اجتماعی آهنگساز در دوران زندگی بتهوون دگرگونی بنیادی یافت.
پیش از آن آفرینش آثاری برای مناسبت ها و شنوندگان ویژه، بخشی از وظایف آهنگساز بود اما آفرینش آثار حجیم بی امید به اجرای بی درنگ آنها در میان آهنگسازان رمانتیک متداول بود. در این قرن طبقهی متوسط طیف گستردهتری از جوامع اروپایی را تشکیل داده بود و به تدریج تعداد خانوادههایی که این ساز را میخریدند و افرادی که تحت آموزش موسیقی قرار میگرفتند افزایش یافت و حضور ساز پیانو در خانهها، سالنهای کنسرت، کنسرواتوارها و… پررنگتر شد. موسیقی دیگر در انحصار کلیسا و اشراف نبود و موسیقی برای طبقهی متوسط نگاشته میشد که به دنبال انقلاب صنعتی اهمیت بیشتری در طبقهبندیهای اجتماعی پیدا کرده بودند. آنها موسیقی را در سالنهای کنسرت و خانههایشان دنبال میکردند و شنوندگان بسیار خوبی بودند.
گرفته شدن تدریجی انحصارات پرفورمنس موسیقی از طبقهی دربار و منتقل شدن آن به طبقهی خرده بورژوا و همچنین انتقال بخش بزرگی از رپرتوار موسیقی از سالنهای بزرگ به خانههای افراد، باعث با اهمیتتر شدن ساز پیانو شد و به دنبال این در هر خانه هم به مثابهی تیپیکال دکوراسیون یک خرده بورژوا و هم به مثابهی سرگرمیهای آموزشی یک گراند پیانو قرار میگرفت.
آرتور اشنابل نوازندهی پیانو در آتوبیوگرافی خود میگوید: «تا زمانی که پیشرفت تکنولوژی امکان گوشدادن به موسیقیهای غیر زنده را فراهم کرد، پیانو جایگاه خود را در بین خانوادهها حفظ نمود.
پلی به موسیقی رمانتیک با بیان شورانگیز بهتوون
ادبیات پیانوی قرن نوزدهم با سوناتها و واریاسیونهای غول آسای بتهوون آغاز میشود. در شماری از مهمترین آثار بتهوون عناصر موسیقی رمانتیک را میتوان یافت. تئودور آدورنو۲ گفته است: موومان نخست سونات مهتاب گوهر رمانتیسیسم را آشکار میکند.
بتهوون به فرمها و تکنیکهای کلاسیک توان و شوری تازه بخشید و به واسطهی سنکوپها و دیسونانسها تنش و هیجانی عظیم برپا کرد و پلی میان کلاسیک و رمانتیک ساخت. او با استفاده از سوناتهای پیانویی خودش گسترهی زیری، بمی و داینامیک را بیشتر از آهنگسازان پیشین خود به کار گرفت و به این ترتیب تضادها و حالت برجستگی را به وضوح در موسیقی پر اوج و تاکید خود نمایان ساخت. چیرهدستی بتهوون را در نواختن پیانو و هنر بداهه نوازی میتوان از سی و دو سونات پیانوی او که بسیار دشوارتر از سوناتهای ماقبل خود هستند دریافت. در این سوناتها تواناییهای پیانو که سازی قدرتمندتر و از نظر صوتی کاملتر شده بود، به کار گرفته شدند.
بتهوون جلوههای صوتی تازه و متعددی از پیانو استخراج میکند، جلوههایی که دامنه آنها از آکوردهایی پرطنین تا صداهایی تهی و رمزآلود که از نواختن همزمان نتهایی بسیار دور از هم با دو دست پدید میآیند، گسترده است. ایدههای کوچک ریتمیک برای خلق نیروی پیشران و سوق دهنده و همچنین تضادهای بسیار شدید دینامیک آکسانهای ناگهانی و نیرومند آکوردهای کوبنده و رعدآسا، اغلب بارها و بارها تکرار میشوند. سوناتهای پیانوی بتهوون در واقع آزمون تکنیکهایی بود که او بعدها آنها را در سمفونیها و کوارتتهای زهی تکامل بخشید.
1 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
مطلب جالبی بود. ممنون از وبسایت خوبتون.